درسته که هرکسی تعریف خاصی برای عشق داره اما در کل عشقی وجود نداره!
عشق احساسات درونی خود آدما هستش که گاهی اوقات فوران میکنه و گاهی فروکش و باعث میشه آدم الکی وقتشو تلف کنه،یه مدت به این یه مدت به اون ابراز احساسات کنه!!!!!!!!!!!
این خود آدم ها هستن که یه آن از یه شی یا یه فرد خوششون میاد و خودشونو وابسته اون فرد یا اون شی میکنن!
البته در بعضی موارد هم دست خودشون نیست،وگرنه خودشون رو کنترل میکنن!
این در صورتی که هیچ کس لیاقت عشق آدمارو نداره!البته اگه عشقت حقیقی باشه نه پست و حیوانی که اگه اینطور باشه یه موضوع دیگس که اصلا جای بحث نداره!
حتی عاشق خدا هم نباید بود،از نظر من عشق موندگار نیست که به خدا نسبت بدی!
خدا رو باید دوست داشته باشی آهسته و پیوسته ،چون دوست داشتن گرامی تر از عشقه!
دوست داشتن درجه داره که کمترین مرتبش عشقه!
درسته که هنوزم سپیده رو خیلی خیلی دوست دارم ولی نظر کلی که در مورده این مساله داشتم این بود!
کلا منظورم اینه که نباید فکر و ذکرت و محدود کنی به یک فردخاص!
از اون فرد زمینی که بهش عشق میورزی هیچی بهت نمیرسه...............اینو بدون!
جز اینکه مغزتو خسته میکنی و عمرت تلف میشه!
باید با همه دوست باشی و دوست!
نه صمیمی نه خیلی غریبه که روت نشه حالشو بپرسی،میانه باش!
مثل اینکه یواش یواش اگه خدا بخواد و گوش شیطون کر دارم برمیگردم به حالت اول
گرچه خودم امیدی ندارم
به خاطره اینکه سپیده واقعا دوست داشتنیه و نمیخوام که دوستش نداشته باشم!
از اینکه بهش میگم دوستت دارم لذت میبرم ،نمیدونم چرا
نظرات شما عزیزان:
|